به علت بارش بی وفایی، جاده عشق لغزنده است، لطفا با محبت حرکت کنید !!!
با همه تبادل لینک میکنم/اونایی هم که دوست ندارن مشکلی نیست...
بهم نظر بدین...منتظر نظرتونم
ادامه...
کاش می شد خالی از تشویش شد برگ سبز تحفه درویش شد کاش تا دل می گرفت و می شکست عشق می امد کنارش می نشست کاش من هم یک قناری می شدم در تب آواز جاری می شدم بال در بال کبوتر می زدم آن طرفتر ها کمی سر می زدم با قناری ها غزل خوان می شدم پشت هر اواز پنهان می شدم آی مردم ! من غریبستانی ام امتداد لحظه ی بارانی ام شهر من آن سوتر از پروانه هاست در حریم آبی افسانه هاست شهر من بوی تغزل می ده دهر که می آید به او گل می دهد دشت های سبز و وسعتهای ناب نسترن، نرگس، شقایق ، آفتاب
hamraze_eshgh
یکشنبه 25 اردیبهشتماه سال 1390 ساعت 22:14
من اگر روح پریشان دارم من اگر غصه هزاران دارم گله از بازی دوران دارم دل گریان،لب خندان دارمبه تو و عشق تو ایمان دارم در غمستان نفسگیر، اگر نفسم میگیرد آرزو در دل من متولد نشده، می میرد یا اگر دست زمان درازای هر نفس جان مرا میگیرد دل گریان، لب خندان دارمبه تو و عشق تو ایمان دارم من اگر پشت خودم پنهانم من اگر خسته ترین انسانم به وفای همه بی ایمانم دل گریان، لب خندان دارم به تو و عشق تو ایمان دارم
hamraze_eshgh
یکشنبه 25 اردیبهشتماه سال 1390 ساعت 22:12
هیچوقت فکر نمیکردم به جرم عاشقی اینگونه مجازات شوم دیگر کسی به سراغم نخواهد آمد قلبم شتابان میزتد شمارش معکوس برای انفجار در سینه ام و من تنهایی خود را در آغوش میکشم.. تنها مانده ام
زل زدم, خیره شدم, پلک زدم, محو شدم
یک نفر عشق مرا در دلش آغاز نکرد...
hamraze_eshgh
یکشنبه 25 اردیبهشتماه سال 1390 ساعت 22:11
بنام یگانه حامی پرستوهای بی آشیانه تقدیم به چشمهایی که در راه ماندند و دلهایی که آنها را راندند ، تقدیم به اشکهایی که غرورشان شکست و عهدهایی که کسی آنها را نبست . زندگی شیبی است ، عشق سیبی است و وای بر حال آنکه در عشق پایبند نظم و ترتیبی است ، و اما تو ... قرار نبود ان وقتهای تو جایشان را با این وقتهای من عوض کنند . قرار نبود عشق هم مثل گیلاس ، بوسه ، عیدی و تعطیلات تابستان اولش قشنگ باشد . قرار نیبود کسی سختش باشد بگوید دوستت دارم . قرار نبود کسی به هوای نشکستن دل دیگری بماند . قرار بود هرکس به هوای نشکستن دل خودش بماند . قرار نبود هرچه قرار نیست باشد . قرار تنها بر بی قراری بود و بس . گمان نمی کنم گناه من سنگین تر از نگاه تو باشد ، اما یقین دارم که کودک دلت کمتر از پیش بهانه ی لالایی های شعر گونه ام را می گیرد ، مهم نیست فقط یک چیز یاد همه بماند . اگر اتفاقی که نباید بیفتد افتاد ، تنها برایت می نویسم : خودت خواستی تقصیر من نبود . زیر سایه ی امن ترین سایبان هستی دلواپس دلواپسی های یکدیگر باشیم .
hamraze_eshgh
یکشنبه 25 اردیبهشتماه سال 1390 ساعت 21:32
از خدا پرسیدم دوست دارید بندگانتان چه بیاموزند؟ گفت: "بیاموزند که آنها نمی توانند کسی را وادار کنند، عاشقشان باشد" "بیاموزند که انسانهایی هستند که آنها را دوست دارند اما نمی دانند که چگونه عشقشان را ابراز کنند..."
hamraze_eshgh
یکشنبه 25 اردیبهشتماه سال 1390 ساعت 21:26