داستانک.شعر.دانلود

تو نظرات یه یادگاری واسم بزار

داستانک.شعر.دانلود

تو نظرات یه یادگاری واسم بزار

چرا ؟

کسی نیست جواب سوالامو بده؟


چرا زندگیه ما آدمه اینجوریه؟


چرا هروز خیانت کردن بشتر میشه؟


چرا همه آدما دارن میفتن به جون هم؟


چرا هرکی یه دلو به راحتی میشکنه؟


چرا اینقدر زندگی کردن سخت شده؟


چرا بعضی ها همش غمو غصه دارن و بعضیا همش شادن  ؟  


میلاد.معین

 میلاد



برای روز میلاد تن من
نمی خوام پیرهن شادی بپوشی

به رسم عادت دیرینه حتی
برایم جام سرمستی بنوشی

برای روز میلادم اگر تو
به فکر هدیه ای ارزنده هستی

منو با خود ببر تا اوج خواستن
بگو با من که با من زنده هستی

که من بی تو نه آغازم نه پایان
تویی آغاز روز بودن من

نذار پایان این احساس شیرین
بشه بی تو غم فرسودن من
***

نمی خوام از گلهای سرخابی
برایم تاج خوشبختی بیاری

به ارزشهای ایثار محبت
به پایم اشک خوشحالی بباری

بذار از داغی دستهای تنها
بگیره هرم گرما بستر من

بذار با تو بسوزه جسم خستم
ببینی آتش و خاکستر من

ای تنها نیاز زنده موندن
بکش دست نوازش بر سر من

به تن کن پیرهنی رنگ محبت
اگه خواستی بیایی دیدن من

که من بی تو نه آغازم نه پایان
تویی آغاز روز بودن من

نذار پایان این احساس شیرین
بشه بی تو غم فرسودن من

چشمای منتظر

چشمای منتظر



چشمای منتظر به پیچ جاده

دلهره های دل پاک و ساده

پنجره باز و غروب پاییز

نم نم بارون تو خیابون خیس

یاد تو هر تنگ غروب تو قلب من میکوبه

سهم من از با تو بودن غم تلخ غروبه

غروب همیشه واسه من نشونی از تو بوده

برام یه یادگاریه جز اون چیزی نمونده


تو ذهن کوچه های آشنایی

پر شده از پاییز تن طلایی

تو نیستی و وجودم و گرفته

شاخه خشک پیچک طلایی


یاد تو هر تنگ غروب تو قلب من میکوبه

سهم من از با تو بودن غم تلخ غروبه

غروب همیشه واسه من نشونی از تو بوده

برام یه یادگاریه جز اون چیزی نمونده



نظز یادتون نره

چه دردیست در میان جمع بودن

چه دردیست در میان جمع بودن


چه دردیست در میان جمع بودن

ولی در گوشه ای تنها نشستن

***

برای دیگران چون کوه بودن

ولی در چشم خود آرام شکستن

***

برای هر لبی شعری سرودن

ولی لبهای خود همواره بستن

***

به رسم دوستی دستی فشردن

ولی با هر سخن قلبی شکستن

***

به نزد عاشقان چون سنگ خاموش

ولی در بطن خود غوغا نشستن

***

به غربت دوستان بر خاک سپردند

ولی بر دل امید به خانه بستند

***

به من هر دم نوای دل زدن بانگ

چه خوش باشد ازین غمخانه رستن

خسته ترین

خسته ترین


خسته ترین عاشق دنیا من

اون که شکسته توی غمها منم

همون که خواست بر و رها شه

دیگه از این دردای دنیا منم

همون که تو شهر و دیارش

متنده با خود تنهای تنها منم

همون که یک ستاره حتی نداشت

اما بودش عاشق شبها منم

همون که از دست کارای دنیا

صد بار جون میداد تا فردا منم

همون که عاشق دنیا بود

اما نداشت جای تو قلبا منم...

قسمت ما...

قسمت ما...


قسمت ما اینه بریم ،از هم دیگه جدا بشیم

تو شهر عشق و عاشقی راهی ناکجا بشیم

قسمت ما اینه عزیز تو بازیای روزگار

از مشکلا دم نزنیم،بسوزیم و تباه بشیم

تو روزگار که عاقشی جرم قشنگی عزیز

غم را به دوش بکشیم، تنها مثل خدا بشیم

قسمت ما اینه عزیز از بدی ها دم نزنیم

تا که یه روز با عاشقا فریاد بی صدا بشیم

باید که شادی بکنیم ،گلای عشق را بچینیم

حتی اگه تو راهمون بمیریم و فدا بشیم

بیقرار

بیقرار

یک پسر شکسته دل به قلب خود عشقا نوشت

اما عشق به اون وفا نکرد اونا از غم رها نکرد

شکست خورد تو عاشقی پرپر شد چون شقایقی

تنها میشد توی شبا اشک میریخت تو غصه ها

که ای خدا ،که ای خدا،چراکه رفت و شد جدا

اما نمیدونست که اون عشقا دیگه دروغ شده

این روزا توی عاشقی سر ادما شلوغ شده

اما بازم عشق را روح میدید برای کشت نوح میدید

نگاه به قلب او نکرد برای یک بار روزگار

واسه دوباره دیدن ش تمام عمر موند بیقرار

حتی وقتی که جون می داد اسم اونا صدا میکرد

واسه رسیدن به اون بازم خدا خدا می کرد

لعنت به تنهایی

لعنت به تنهایی


از روزی که تو رفتی...پریده رنگ شادی

اما خورشید می تابه...مثل یه روز عالی

چطور هنوز پرنده...داره هوای پرواز

چطور هنوز قناری...سر میده بانگ اواز

مگه خبر ندارن...تو رفتی از کنارم

چرا بهت نگفتن...بی تو چه حالی دارم

به چشم خسته ی من...اسمون از سنگ شده

لعنت به این تنهایی...دلم برات تنگ شده

افتاب نشسته روی...گلهای سرخ قالی

خیال تو کنارم...تو این اتاق خالی

عطر تنت پیچیده...توی قلب پاکم

با تو چه جوون گرفته...ترانه های نابم

از تو هزارتا قصه...چه جاودانه ساختم

قلب پر از غرور را...چه عاشقانه باختم

به چشم خسته ی من...اسمون از سنگ شده

لعنت به این تنهایی...دلم برات تنگ شده

اسمت به روی لبهام...توی ترانه هامه

بغض گرفته ی عشق...تو حربت صدامه

قلب پر از سکوتم...دلتنگ از این جدایی

بی تو ببین چه سرده...تابستون تنهایی

به چشم خسته ی من...اسمون از سنگ شده

لعنت به این تنهایی...دلم برات تنگ شده