داستانک.شعر.دانلود

تو نظرات یه یادگاری واسم بزار

داستانک.شعر.دانلود

تو نظرات یه یادگاری واسم بزار

فاصله

فاصله

میشه هیچ چی رو ندید
فقط نگاه کرد!
روزای مقدس و خوب رو فدا کرد
اما عشق فریاد یک درد عمیقه
دوای عشقو نمیشه بی صدا کرد
غربت صدای گریم درد بی تو بودنه
بی صدا شکستنم صدای شعرای منه
مثل خوشبختی تو دوری از من اما همیشه
طعم گریه های تو تلخیه حرفای منه
من مصیبتو با رفتنت شناختم!
به جای ترانه هام مرثیه ساختم
قصه هام غم نامه ای برای تو شد
هر کلام من فقط صدای تو شد
از منم به من تو نزدیکتری اما همیشه
سردیه دوریه تو از تن من دور نمیشه
درد این فاصله ها منو به فریاد میکشه
توی خرمنه سکوتم شعله های آتیشه...

روز مادر مبارک

روز مادر مبارک


کودکی که آماده تولد بود نزد خدا رفت و از او پرسید:
می گویند فردا شما مرا به زمین می فرستید، اما من به این کوچکی وبدون هیچ کمکی چگونه می توانم برای زندگی به آنجا بروم؟
خداوند پاسخ داد: در میان تعداد بسیاری از فرشتگان،من یکی را برای تو در نظر گرفته ام، او از تو نگهداری خواهد کرد
اما کودک هنوزاطمینان نداشت که می خواهد برود یا نه،گفت : اما اینجا در بهشت، من هیچ کاری جز خندیدن و آواز خواندن ندارم و این ها برای شادی من کافی هستند.
خداوند لبخند زد: فرشته تو برایت آواز خواهد خواند و هر روز به تو لبخند خواهد زد تو عشق او را احساس خواهی کرد و شاد خواهی بود
کودک ادامه داد: من چگونه می توانم بفهمم مردم چه میگویند وقتی زبان آنها را نمی دانم؟…
خداوند او را نوازش کرد و گفت: فرشتهّ تو، زیباترین و شیرینترین واژه هایی را که ممکن است بشنوی در گوش تو زمزمه خواهد کرد و با دقت و صبوری به تو یاد خواهد داد که چگونه صحبت کنی.
کودک با ناراحتی گفت: وقتی می خواهم با شما صحبت کنم ،چه کنم؟
اما خدا برای این سوال هم پاسخی داشت: فرشته ات دست هایت را در کنار هم قرار خواهد داد و به تو یاد می دهد که چگونه دعا کنی.
کودک سرش را برگرداند و پرسید: شنیده ام که در زمین انسان های بدی هم زندگی می کنند،چه کسی از من محافظت خواهد کرد؟
فرشته ات از تو مواظبت خواهد کرد ،حتی اگر به قیمت جانش تمام شود .
کودک با نگرانی ادامه داد: اما من همیشه به این دلیل که دیگر نمی توانم شما را ببینم ناراحت خواهم بود.
خداوند لبخند زد و گفت: فرشته ات همیشه دربارهّ من با تو صحبت خواهد کرد و به تو راه بازگشت نزد من را خواهد آموخت،گر چه من همیشه در کنار تو خواهم بود
در آن هنگام بهشت آرام بود اما صداهایی از زمین شنیده می شد.
کودک فهمید که به زودی باید سفرش را آغاز کند.
او به آرامی یک سوال دیگر از خداوند پرسید:
خدایا !اگر من باید همین حالا بروم پس لطفآ نام فرشته ام را به من بگویید..
خداوند شانهّ او را نوازش کرد و پاسخ داد:
نام فرشته ات اهمیتی ندارد، می توانی او را …
*** مـادر***
صدا کنی

داستانک حسن

داستانک حسن



خانم معلم ریاضی از بچه ها سر کلاس می پرسه شش تا گنجشک روی سیم نشستن،اگر به یکی شون تیر بزنیم چند تا می مونن؟
حسن دست بالا میکنه میگه هیچی ، چون همشون می پرن!!
خانم معلم میگه: از فکرت خوشم اومد ، ولی جواب درست پنج تاست!

حسن میپرسه: خانم، سه تا زن تو پارک دارن بستنی می خورن،
یکی بستنی رو گاز میزنه،
یکی لیس میزنه،
یکی میکنه تو دهنش در میاره
کدومشون ازدواج کرده؟

خانم معلم سرخ می شه و میگه: اونکه می کنه تو دهنش در میاره…!
حسن میگه: خانم ، از فکرتون خوشم اومد، ولی جواب درست اونی که حلقه دستش داره!!!




داستان “الاغ مرده”

داستان “الاغ مرده”


چاک از یک مزرعه‌دار در تکزاس یک الاغ خرید به قیمت ۱۰۰ دلار.

قرار شد که مزرعه‌دار الاغ را روز بعد تحویل بدهد.

اما روز بعد مزرعه‌دار سراغ چاک آمد و گفت:

«متأسفم جوون. خبر بدی برات دارم. الاغه مرد.»

چاک جواب داد: «ایرادی نداره. همون پولم رو پس بده.»

مزرعه‌دار گفت: «نمی‌شه. آخه همه پول رو خرج کردم..»

چاک گفت: «باشه. پس همون الاغ مرده رو بهم بده.»

مزرعه‌دار گفت: «می‌خوای باهاش چی کار کنی؟»

چاک گفت: «می‌خوام باهاش قرعه‌کشی برگزار کنم.»

مزرعه‌دار گفت: «نمی‌شه که یه الاغ مرده رو به قرعه‌کشی گذاشت!»

چاک گفت: «معلومه که می‌تونم. حالا ببین. فقط به کسی نمی‌گم که الاغ مرده است.»

یک ماه بعد مزرعه‌دار چاک رو دید و پرسید: «از اون الاغ مرده چه خبر؟»

چاک گفت: «به قرعه‌کشی گذاشتمش. ۵۰۰ تا بلیت ۲ دلاری فروختم ۸۹۸ دلار سود کردم..»

مزرعه‌دار پرسید: «هیچ کس هم شکایتی نکرد؟»

چاک گفت: «فقط همونی که الاغ رو برده بود. من هم ۲ دلارش رو پس دادم.»

ناصر حجازی در گذشت

ناصر حجازی درگذشت

 ناصر حجازی، صبح امروز(دوشنبه) در بیمارستان کسری‌ تهران درگذشت.

به گزارش ایسنا، ناصر حجازی ، اسطوره فوتبال ایران، صبح امروز در سن 62 سالگی به دلیل ابتلا به بیماری سرطان ریه درگذشت.
 
حجازی از یک سال و نیم پیش با این بیماری مهلک دست و پنجه نرم می‌کرد و جمعه در حین تماشای بازی استقلال و پاس دوباره بیماری‌اش عود کرد و به بیمارستان منتقل شد. او امروز ظهر در سن 62 سالگی درگذشت.
 

بچه ها ناصر حجازی هم از این دنیا رفت...
مرگ حقه ...همه ما یه روزی از این دنیا میریم...

زنــــــــــدگـــــــــی

زنــــــــــدگـــــــــی

این مطلبو برا اون دوستایی گذاشتم که از (ای کاش ها)مثل خودم گله دارن


زندگی شادی ، لذت ،عشق ، وحدت ، مراقبت، اعتقاد ،آزادی ، آرامش، خلقت ، خیال ، هنر، رویا ، افسانه ، یک راز ، دانستن ، شوق ، آسایش ، با شکوه ، گوهر ، لطافت ، احساس ، آیا چنین نیست؟؟ آیا زندگی زیبا نیست؟؟
پس باید زندگی را زیست.. زیرا زمانی متوجه میشویم که چگونه باید زندگی کنیم و به آرامش برسیم که تنها با ابراز عشق به یکدیگر و اینکه عاشقانه به تمامی آنچه پروردگار آفریده بنگریم، در غیراینصورت خیانت در امانت"(که همان سلامتی روح و جسمی است که پروردگار به جهان خلقت ارزانی داشته)"، خواهد بود که گناهی بالاتر از این نیست، پس بیایید با عشق ورزیدن به هرآنچه پروردگار خلق کرده سلامتی روح و جسم خود را بیمه کرده و از لحظه به لحظه ای که در اختیار داریم بیشترین لذت را ببریم،"هیچکس از یک لحظه دیگر زندگی خود و عزیزانش با خبر نیست، شاید آنی دگر خود و عزیزمان نباشیم، اگر به این نکته اعتقاد داشته باشیم، تنها بخاطر آرامش روحی خود جایی برای ""ایکاش های بعدی"" نمیگذاریم، چرا که هنگامی که عزیزی را از دست میدهیم و اگر کوتاهی کرده باشیم تنها خودماییم که با""ایکاش هایی که برایمان خواهد ماند"" تا آخرین لحظه زندگی در عالم برزخ غوطه ور خواهیم ماند،(پیر بینا دل چه زیبا گفته:در دوزخ آتشی گداخته نیست، هر کس از آتش درون خود میسوزد)
((شاد بودن هنر است و شاد کردن هنری والاتر))

دخترا چند نوع داداش دارن؟!

دخترا چند نوع داداش دارن؟!


1-داداش اینترنتی تا هر وقت خواستن ازش اکانت مجانی بگیرت!و بدون وجدان درد اد لیستشو نو پر از این داداشیهای رنگ و وارنگ کنن!

2-داداش خر زور تا در موقع لزوم حال بعضیا رو بگیره

3-داداش خوش تیپ و پولدار تا به دوستاش بگه این بی-اف منه

4-داداش خر خون تا در موقع امتحان براش تقلب بنویسه

5-داداش ماشین دار تا اونو اینور و اونور برسونه

6-داداشی که چشم دیدنشو نداره(همون داداش واقعی خودش)

مردی به همسرش این گونه نوشت:

مردی به همسرش این گونه نوشت:


عزیزم این ماه حقوقم را نمی توانم برایت بفرستم به جایش 100 بوسه برایت فرستادم.

عشق تو

همسرش بعد از چند روز اینجوری جواب داد:

عزیزم از اینکه 100 بوس برام فرستادی نهایت تشکر را می کنم.



ریز هزینه ها:

1..با شیر فروش به 2 بوس به توافق رسیدیم.

2.معلم مدرسه بچه ها با 7 بوس به توافق رسیدیم.

3....صاحب خانه هر روز می اید و 2-3 بوس از من می گیرد.

4.با سوپر مارکتی فقط با بوس به توافق نرسیدیم بنابرین من ایتم های دیگری به او دادم.

5.سایر موارد 40 بوس.

نگران من نباش...هنوز 35 بوس دیگر برایم باقی مانده که امیدوارم بتونم تا اخر این ماه با اون سر کنم.