-
بیقرار
چهارشنبه 28 اردیبهشتماه سال 1390 22:25
بیقرار یک پسر شکسته دل به قلب خود عشقا نوشت اما عشق به اون وفا نکرد اونا از غم رها نکرد شکست خورد تو عاشقی پرپر شد چون شقایقی تنها میشد توی شبا اشک میریخت تو غصه ها که ای خدا ،که ای خدا،چراکه رفت و شد جدا اما نمیدونست که اون عشقا دیگه دروغ شده این روزا توی عاشقی سر ادما شلوغ شده اما بازم عشق را روح میدید برای کشت نوح...
-
لعنت به تنهایی
چهارشنبه 28 اردیبهشتماه سال 1390 12:05
لعنت به تنهایی از روزی که تو رفتی...پریده رنگ شادی اما خورشید می تابه...مثل یه روز عالی چطور هنوز پرنده...داره هوای پرواز چطور هنوز قناری...سر میده بانگ اواز مگه خبر ندارن...تو رفتی از کنارم چرا بهت نگفتن...بی تو چه حالی دارم به چشم خسته ی من...اسمون از سنگ شده لعنت به این تنهایی...دلم برات تنگ شده افتاب نشسته...
-
بی تو میمیرم
چهارشنبه 28 اردیبهشتماه سال 1390 12:02
بی تو میمیرم... اگه از من تو بپرسی...رنگ عاشقی چه رنگه من میگم رنگش سیاهه...اما باز واسم قشنگه تو همونی که میگفتی...همیشه پیشم میمونی چرا قبلما شکستی...چرا از من گریزونی باور نداره قلبم...وقت وداع رسیده انگار که غم اتشی...بر پیکرم کشیده دونه دونه...روی ناودون...قطره های سرد بارون بی تو اما یه کویرم...تو نباشی من...
-
و بعداز رفتنت!
چهارشنبه 28 اردیبهشتماه سال 1390 11:59
و بعداز رفتنت! شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی تو را با لهجه ی گل های نیلوفر صدا کردم. تمام شب برای باطراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم. پس ازِ یک جستجوی نقره ای در کوچه های آبی احساس تو را از بین گل هایی که در تنهایی ام رویید با حسرت جدا کردم و تو در پاسخ آبی ترین موج تمنای دلم گفتی دلم حیران و سرگردان...
-
تنهایم گذاشت
چهارشنبه 28 اردیبهشتماه سال 1390 11:39
تنهایم گذاشت سراغ از من نمی گیری گل نازم نمی شناسی صدای کهنه ی سازم نمی دونی مگه اینجا دلم تنگه؟ نمی دونی مگه با غصه دمسازم؟ هوای گریه داره این دل سردم چشام گریون صدام لرزون تویی دردم شبا تو کوچه ی پر ماتم پاییز به دنبال چراغ خونه می گردم برات گفتم حدیث برگ خشک و باد لالایی قصه ی پروانه و شمشاد سراغ از من نمی گیری...
-
جزیره تنهایی
چهارشنبه 28 اردیبهشتماه سال 1390 11:31
جزیره من همون جزیره بودم....خاکی و صمیمی و گرم واسه عشق بازیه موجا...قامتم یه بستر نرم تا که یک روز تو رسیدی...روی قلبم پا گذاشتی غصه های عاشقی را...تو وجودم جا گذاشتی زیر رگبار نگاهت...دلم انگار زیر و رو شد .. برای داشتن عشقت...همه جوونم ارزو شد تا نفس کشیدی انگار...نفسم برید تو سینه ابر و باد و دریا گفتن...حس عاشقی...
-
هر قطره اشک قصه ی یک درد است
چهارشنبه 28 اردیبهشتماه سال 1390 11:27
هر قطره اشک قصه ی یک درد است حرفهای دلم ...اشکهاییست که نیمه شب بر گونه ی یخ زده جاری شده است...غم هایی که قلب را می ازارد.. حرفهای دلم ...غصه هایی که جانم را از تن برون میکند است.. حرفهای دلم ...درد دل قلب شکسته و تنهاییم است .... حرفهای دلم..قصه هایی که چند صباحی بود دلم را می ازرد و هرگز نتوانستم..انطور که باید..به...
-
اثبات عشق
سهشنبه 27 اردیبهشتماه سال 1390 22:22
اثبات عشق پس از کلی دردسر با پسر مورد علاقه ام ازدواج کردم…ما همدیگرو به حد مرگ دوست داشتیم سالای اول زندگیمون خیلی خوب بود…اما چند سال که گذشت کمبود بچه رو به وضوح حس می کردیم… می دونستیم بچه دار نمی شیم…ولی نمی دونستیم که مشکل از کدوم یکی از ماست…اولاش نمی خواستیم بدونیم…با خودمون می گفتیم…عشقمون واسه یه زندگی...
-
داستان عاشقانه ی گریه آور
سهشنبه 27 اردیبهشتماه سال 1390 22:01
ارزش عشق دختری بود نابینا که از خودش تنفر داشت نه فقط از خود ، بلکه از تمام دنیا تنفر داشت اما یکنفر را دوست داشت “ دلداده اش را “ با او چنین گفته بود : « اگر روزی قادر به دیدن باشم حتی اگر فقط برای یک لحظه بتوانم دنیا را ببینم عروس تو و رویاهای تو خواهم شد » و چنین شد که آمد آن روزی که یک نفر پیدا شد که حاضر شود...
-
نرم افزارموبایل
یکشنبه 25 اردیبهشتماه سال 1390 22:34
نرم افزارموبایل تست آیین نامه راهنمایی رانندگی فرمت جار دانلود
-
زیباترین جملات عاشقانه
یکشنبه 25 اردیبهشتماه سال 1390 22:14
زیباترین جملات عاشقانه کاش می شد خالی از تشویش شد برگ سبز تحفه درویش شد کاش تا دل می گرفت و می شکست عشق می امد کنارش می نشست کاش من هم یک قناری می شدم در تب آواز جاری می شدم بال در بال کبوتر می زدم آن طرفتر ها کمی سر می زدم با قناری ها غزل خوان می شدم پشت هر اواز پنهان می شدم آی مردم ! من غریبستانی ام امتداد لحظه ی...
-
شعر عاشقانه
یکشنبه 25 اردیبهشتماه سال 1390 22:12
شعر عاشقانه من اگر روح پریشان دارم من اگر غصه هزاران دارم گله از بازی دوران دارم دل گریان،لب خندان دارمبه تو و عشق تو ایمان دارم در غمستان نفسگیر، اگر نفسم میگیرد آرزو در دل من متولد نشده، می میرد یا اگر دست زمان درازای هر نفس جان مرا میگیرد دل گریان، لب خندان دارمبه تو و عشق تو ایمان دارم من اگر پشت خودم پنهانم من...
-
تنها مانده ام
یکشنبه 25 اردیبهشتماه سال 1390 22:11
تنها مانده ام... هیچوقت فکر نمیکردم به جرم عاشقی اینگونه مجازات شوم دیگر کسی به سراغم نخواهد آمد قلبم شتابان میزتد شمارش معکوس برای انفجار در سینه ام و من تنهایی خود را در آغوش میکشم.. تنها مانده ام زل زدم, خیره شدم, پلک زدم, محو شدم یک نفر عشق مرا در دلش آغاز نکرد...
-
کودک وخدا
یکشنبه 25 اردیبهشتماه سال 1390 22:10
کودک وخدا کودک نجوا کرد:خدایا با من صحبت کن و یک چکاوک در چمنزار آواز خواند ولی کودک نشنید پس کودک فریاد زد:خدایا با من صحبت کن!و آذرخش در آسمان غرید ولی کودک متوجه نشد کودک فریاد زد :خدایا یک معجزه به من نشان بده و یک زندگی متولد شد ولی کودک نفهمید کودک در نا امیدی گریه کرد و گفت: خدایا مرا لمس کن و بگذار تو را...
-
ادبیات عشق
یکشنبه 25 اردیبهشتماه سال 1390 22:09
ادبیات عشق ادبیات عشق : جذاب ترین کلمه : آشنائی متین ترین کلمه : دوستی آرام بخش ترین کلمه : محیت پاک ترین کلمه : وجدان تلخ ترین کلمه : تنهائی زشت ترین کلمه : خیانت سخت ترین کلمه جدائی و زیباترین کلمه : تو . . .
-
تقصیر من نبود
یکشنبه 25 اردیبهشتماه سال 1390 21:32
تقصیر من نبود بنام یگانه حامی پرستوهای بی آشیانه تقدیم به چشمهایی که در راه ماندند و دلهایی که آنها را راندند ، تقدیم به اشکهایی که غرورشان شکست و عهدهایی که کسی آنها را نبست . زندگی شیبی است ، عشق سیبی است و وای بر حال آنکه در عشق پایبند نظم و ترتیبی است ، و اما تو ... قرار نبود ان وقتهای تو جایشان را با این وقتهای...
-
زن در نگاه شریعتی
یکشنبه 25 اردیبهشتماه سال 1390 21:27
زن در نگاه شریعتی زن عشق می کارد و کینه درو می کند ... دیه اش نصف دیه توست و مجازات زنایش با تو برابر. می تواند تنها یک همسر داشته باشد و تو مختار به داشتن چهار همسر هستی! برای ازدواجش در هر سنی اجازه ولی لازم است و تو هر زمانی بخواهی به لطف قانونگذار میتوانی ازدواج کنی ... در محبسی به نام بکارت زندانی است و تو ... او...
-
بنده
یکشنبه 25 اردیبهشتماه سال 1390 21:26
از خدا پرسیدم دوست دارید بندگانتان چه بیاموزند؟ از خدا پرسیدم دوست دارید بندگانتان چه بیاموزند؟ گفت: "بیاموزند که آنها نمی توانند کسی را وادار کنند، عاشقشان باشد" "بیاموزند که انسانهایی هستند که آنها را دوست دارند اما نمی دانند که چگونه عشقشان را ابراز کنند..."
-
جدایی
یکشنبه 25 اردیبهشتماه سال 1390 21:24
***جدایی*** زندگی زیباست نه به زیبایی حقیقت حقیقت تلخ است نه به تلخی انتظار انتظار سخت است نه سختی جدایی
-
بن بست
شنبه 24 اردیبهشتماه سال 1390 12:42
بن بست من به بن بست نرسیدم راهمو کج کردم با تو مشکلی ندارم با خودم لج کردم دنبال راه فرارم از تو نه از اینجا میدونی فایده نداره بسه دیگه رویا تو چرا خسته نمیشی از من دیوونه از منی که شب و روزام مث هم میمونه تو چرا چیزی نمیگی این خودش کابوسه قصه کم کم جون میگیره دل یهو میپوسه من نمیتونم بسازم خونه رویاتو حیف پای من...
-
کلافه
شنبه 24 اردیبهشتماه سال 1390 12:37
کلافه برو اگه میخوای بری ، دلت نسوزه واسه من !! اینجوری که کلافه ای بد تره خب ، دل رو بکن !! بکن دل و از این همه خاطره های روی آب فک کن ندیدی ما همو حتی یه بارم توی خواب راحت برو یه قطره هم گریه نداره چشم من !! اشکاشو پشت پای تو ، میخواد بریزه دل بکن .. من که نمی میرم ،اگه بخوای تو از اینجا بری چون میدونستم که تو از...
-
هدیه
شنبه 24 اردیبهشتماه سال 1390 11:13
هدیه وقتی دستام خالی باشه وقتی باشم عاشقه تو غیر دل چیزی ندارم که بدونم لایق تو دلمو از مال دنیا به تو هدیه داده بودم با تموم بی پناهی به تو تکیه داده بودم هر بلایی سرم اومد همه زجری که کشیدم همه رو به جون خریدم ولی از تو نبریدم هر جا بودم با تو بودم هر جا رفتم تورو دیدم تو سبک شدن تو رویا همه جا به تو رسیدم اگه...
-
هیچ کس ویرانیم را حس نکــرد
چهارشنبه 21 اردیبهشتماه سال 1390 23:30
هیچ کس ویرانیم را حس نکــرد هیچ کس ویرانیم را حس نکــرد وسعت تنهائیــم را حـس نکــرد در میان خنده هـــــای تلخ مــن گریه پنهـــانـــیم را حـــس نکرد در هجوم لحظه های بی کسی درد بی کس ماندنم راحس نکرد آن کـه با آغـــاز مــن مایوس بود لحظه پــایـانـیم را حـس نـکرد ..
-
دوستت دارم به ۱۷ زبان
چهارشنبه 21 اردیبهشتماه سال 1390 23:21
دوستت دارم به ۱۷ زبان: English : I Love You Romanian : Te iu besc Persian : Tora doost daram Italian : Ti amo German : Ich liebe Dich Turkish : Seni Seviyurum French : Je t'aime Greek : S'ayapo Spanish : Te quiero Hindi : Mai tumase pyre karati hun Arabic : Ana Behibak Iranian : Man doosat daram Japanese : Kimi o ai...
-
عشق
چهارشنبه 21 اردیبهشتماه سال 1390 23:18
عشق عشق یعنی با غم الفت داشتن سوختن با درد نسبت داشتن عشق دریک جمله یعنی انتظار انتظار روز رجـــعت داشتن عشق یعنی مستی و دیوانگی عشق یعنی در جهان بیگانگی عشق یعنی شب نخفتن تا سحر عشق یعنی سجده ها با چشمان تر عشق یعنی سر به در آویختن عشق یعنی اشک حسرت ریختن عشق یعنی در جهان رسوا شدن عشق یعنی مست و بی پروا شدن عشق یعنی...
-
آهنگری که روحش را وقف خدا کرده بود
چهارشنبه 21 اردیبهشتماه سال 1390 20:40
آهنگری که روحش را وقف خدا کرده بود آهنگری پس از گذراندن جوانی پرشر و شور، تصمیم گرفت روحش را وقف خدا کند. سالها با علاقه کار کرد، به دیگران نیکی کرد، اما با تمام پرهیزگاری، در زندگیاش اوضاع درست به نظر نمیآمد. حتی مشکلاتش مدام بیشتر میشد. یک روز عصر، دوستی که به دیدنش آمده بود و از وضعیت دشوارش مطلع شد، گفت:...
-
خرید شوهر
چهارشنبه 21 اردیبهشتماه سال 1390 20:34
خرید شوهر یک مرکز خرید وجود داشت که زنان می توانستند به آنجا بروند و مردی را انتخاب کنند که شوهر آنان باشد. این مرکز، پنج طبقه داشت و هر چه که به طبقات بالاتر می رفتند خصوصیات مثبت مردان بیشتر میشد. اما اگر در طبقه ای دری را باز می کردند باید حتما آن مرد را انتخاب می کردند و اگر به طبقه ی بالاتر می رفتند دیگر اجازه ی...
-
تربیت قبل از تولد
چهارشنبه 21 اردیبهشتماه سال 1390 20:33
تربیت قبل از تولد مـلامحمدتقى مجلسى از علماى بزرگ اسلام است . وى در تربیت فرزندش اهتمام فراوان داشت و نـسـبـت به حرام و حلال , دقت فراوان نشان مى داد تا مبادا گوشت و پوست فرزندش با مال حرام رشدکند.مـحمدباقر, فرزند ملامحمدتقى , کمى بازیگوش بود.شبى پدربراى نماز و عبادت به مسجد جامع اصـفـهـان رفـت . آن کـودک نـیـز همراه...
-
رنج شیطان
چهارشنبه 21 اردیبهشتماه سال 1390 20:32
رنج شیطان شیطان به حضرت یحیی گفت : می خواهم تو را نصیحت کنم ! حضرت یحیی فرمود : من میل ندارم ولی می خواهم بدانم طبقات مردم نزد شما چگونه اند . شیطان گفت :مردم از نظر ما به سه دسته تقسیم می شوند :.... ۱) عده ای مانند شما معصومند ، ار آنها مایوسیم و می دانیم که نیرنگ ما در آنها اثر نمی کند ۲) دسته ای هم بر عکس در پیش...
-
ایمان واقعی
چهارشنبه 21 اردیبهشتماه سال 1390 20:31
ایمان واقعی روزی بازرگان موفقی از مسافرت بازگشت و متوجه شد خانه و مغازه اش در غیاب او آتش گرفته و کالا های گرانبهایش همه سوخته و خاکستر شده اند و خسارت هنگفتی به او وارد امده است . فکر می کنید آن مرد چه کرد؟! خدا را مقصر شمرد و ملامت کرد؟ و یا اشک ریخت ؟ نه..... او با لبخندی بر لبان و نوری بر دیدگان سر به سوی آسمان...