محبت چه کارها که نمی کند...
ببر وحشی با همه عظمت و خوی درندگی '' میان آغوش پر محبت زن '' مثل یک بچه گربه '' رام و آرام بود.اگرچه '' ببر مفهوم کلمات مهر آمیزی را که زن به زبان آلمانی ادا کرده بود '' نمی فهمید '' اما محبت و عشق چیزی نبود که برای درکش نیاز به دانستن زبان و رسم و رسوم خاصی باشد.چرا که عشق آنقدر عمیق است که در مرز کلمات محدود نشود و احساس آنقدر متعالی است که از تفاوت نوع و جنس فرا رود.برای هدیه کردن محبت '' یک دل ساده و صمیمی کافی است '' تا ازدریچه ی یک نگاه پر مهر عشق را بتاباند و مهر را هدیه کند.محبت آنقدر نافذ است که تمام فصل سرمای یاس و نا امیدی را در چشم بر هم زدنی بهار کند.عشق یکی از زیباترین معجزه های خلقت است که هر جا رد پا و اثری از آن به جا مانده تفاوتی درخشان و ستودنی '' چشم گیر است.محبت همان جادوی بی نظیری است که روح تشنه و سر گردان بشر را سیراب می کند و لذتی در عشق ورزیدن هست که در طلب آن نیست.بیا بی قید و شرط عشق ببخشیم تا از انعکاسش '' کل زندگیمان نور باران و لحظه لحظه ی عمر '' شیرین و ارزشمند گردد.در کورترین گره ها '' تاریک ترین نقطه ها '' مسدود ترین راه ها '' عشق بی نظیر ترین معجزه ی راه گشاست.مهم نیست دشوارترین مساله ی پیش روی تو چیست '' ماجرای فوق را به خاطر بسپار و بدان سر سخت ترین قفل ها با کلید عشق و محبت گشودنی است.پس : معجزه ی عشق را امتحان کن !